چند پارتی یونگی { انتظار شب} پارت ۳
× با صدای سر صدایی بیدار شدم چشمام همه جارو تار میدید آنقدر گریه کردم بودم که سوزش چشمام رو میفهمیدم چشمامو مالیدم تا دیدم خوب شه ولی هرچی جلو تر میرفت صدا ها بیشتر میشد نگاهم رو به جلو دادم که متوجه دختره هرزه شدم ولی یک چیزی تو دستش بود
٪ خوب متاسفانه نشد موقع که خوابی بکشمت پس بزار زنده زنده بکشمت
× چه غلطی میخوای کنی ( یواشکی گوشیش رو در میاره و میزاره کنار تا فیلم بگیره)
٪ الان میفهمی هرزه کوچولو
× خفه شو اسم خودت و برای من نزار
٪ نشونت میدم( چاقو رو در میاره)
× اون چی...چیه چرا این کارو میکنی
٪ میخوام از زندگیم جدات کنم ولی چون زودتر این اتفاق بیفته با کشتن پیش میرم ( نزدیک ات میشه)
× گمشووو روانی که ....
× در حال نزدیک شدن به من بود که شوگا وارد خونه شد و این دختره هرزه رو صدا کرد نفس راحتی کشیدم چون نمی تونست کاری کنه
_ بیبی بیا ددی اومده
٪ اهه دختره چندش شانش آوردی دفعه دیگه رحم نمیکنم
× گمشو
٪ ههههه چی فکر کردی فکر کردی الان دیگه تمومه نه کاری میکنم از درد بیهوش شی ( چاقو رو میزاره رو قسمتی از پاش و چاک مییده)
× چیکار کردی داره خون میاد
٪ ارهههه( خنده شيطاني)
٪ بشین تماشا کن
٪ ددییییییییی( گریه و داد)
× وقتی گفت ددی متوجه شدم که میخواد کاری کنه که منو بزنه ترس کل وجودم رو برداشته بود که شوگا با عجله پرید تو اتاق وقتی اون وضع دختره رو دید چشمامش کاسه خون شده بود دختره چندش با دست به من اشاره کرد که
٪ ددی هق هق ددی ببین چیکار کرد با من من میخواستم برم کمکش که حالش خوب کنم ولی اون چاقو زد بهم
_ چیییییی( عربده )
× ارباب من این کارو نکردم
_ خفه شو بادیگارد
بادیگارد: بله ارباب
_ دختره هرزه ببرید زیر زمین تا بیام برای شکنجه
بادیگارد: چشم
بادیگارد: بلند شو
× ولم کنن من این کارو نکردم( بغض)
_ میفهمی
ادامه دارد🌃💖
حمایت یادتون نره تنکیو بای بای 💖
هزار بار گذاشتم حذف شد کاور رو عوض کردم گم نکنید
٪ خوب متاسفانه نشد موقع که خوابی بکشمت پس بزار زنده زنده بکشمت
× چه غلطی میخوای کنی ( یواشکی گوشیش رو در میاره و میزاره کنار تا فیلم بگیره)
٪ الان میفهمی هرزه کوچولو
× خفه شو اسم خودت و برای من نزار
٪ نشونت میدم( چاقو رو در میاره)
× اون چی...چیه چرا این کارو میکنی
٪ میخوام از زندگیم جدات کنم ولی چون زودتر این اتفاق بیفته با کشتن پیش میرم ( نزدیک ات میشه)
× گمشووو روانی که ....
× در حال نزدیک شدن به من بود که شوگا وارد خونه شد و این دختره هرزه رو صدا کرد نفس راحتی کشیدم چون نمی تونست کاری کنه
_ بیبی بیا ددی اومده
٪ اهه دختره چندش شانش آوردی دفعه دیگه رحم نمیکنم
× گمشو
٪ ههههه چی فکر کردی فکر کردی الان دیگه تمومه نه کاری میکنم از درد بیهوش شی ( چاقو رو میزاره رو قسمتی از پاش و چاک مییده)
× چیکار کردی داره خون میاد
٪ ارهههه( خنده شيطاني)
٪ بشین تماشا کن
٪ ددییییییییی( گریه و داد)
× وقتی گفت ددی متوجه شدم که میخواد کاری کنه که منو بزنه ترس کل وجودم رو برداشته بود که شوگا با عجله پرید تو اتاق وقتی اون وضع دختره رو دید چشمامش کاسه خون شده بود دختره چندش با دست به من اشاره کرد که
٪ ددی هق هق ددی ببین چیکار کرد با من من میخواستم برم کمکش که حالش خوب کنم ولی اون چاقو زد بهم
_ چیییییی( عربده )
× ارباب من این کارو نکردم
_ خفه شو بادیگارد
بادیگارد: بله ارباب
_ دختره هرزه ببرید زیر زمین تا بیام برای شکنجه
بادیگارد: چشم
بادیگارد: بلند شو
× ولم کنن من این کارو نکردم( بغض)
_ میفهمی
ادامه دارد🌃💖
حمایت یادتون نره تنکیو بای بای 💖
هزار بار گذاشتم حذف شد کاور رو عوض کردم گم نکنید
- ۱۲.۶k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط